_شارژ گوشیم تموم شده و خونه ی مامانمم، شارژر هم نیوردم دیگه از بی گوشی ای اومدم پای لپ تاب، اول گوگلو باز کردم، بعد خبرگزاری فارس، بعد صفحه اول بلاگفا ... لابه لای صفحات بروز شده ی بلاگفا، دلم بلاگِ بروز شده خاست. چند تا از پست های یه دختری که پزشکی تازه قبول شده رو خوندم، چه خوبن آدماییکه هنوز وب مینویسن، یه کشفی ام کردم انگار آدم جوونتره بیشتر میل به بیرون ریزی و حرف زدن داره، بیشتر که زندگی میکنی میبینی اشتباه میکردی که فکر میکردی با حرف زدنات میفهمنت، شاید بیشترین فایدش این باشه که حرف بزنی دلت باز میشه نباید توقع داشته باشی حس درونیتو درک کنن، بشنون و قضاوتت نکنن (چقد تلخ شد بااینکه خوشو و خوبم و همه چی آرومه) حالا اینو میگفتم، دلم قالب عوض کردنای وبلاگی رو خواست. از میون دوره های زندگی بعضیاش هست که دلم میخاد باز تکرار شن و بعضیاش که نه اصلا تکرار نشن. دوران وبلاگی و دوران راهنمایی رو دلم میخاد، دوران کودکی هم جذابه برام و بهم حسابی خوش گذشته. بقیش برنگرده :)) بقیش روی هم رفته یه بیست و هفت هشت سالی بشه انگار.
_یجایی نوشته بود تا اینجاشو آرزو کرده بودم حالا که بهش رسیدم دیگه نمیدونم و بسه و بمیرم. بهش فک کردم برا منم اینجوری بوده؟ نه فک نکنم. تو دلم همش شور میزنه خدایا حالا که به آرزوم رسیدم حالا اصلشه، حالا بسم الله، حالا دلم میخاد اینجوری باشه اونجوری باشه ... حالا توان بده حالا آدمترم کن حالا واقعا به آدمیت احتیاج دارم.
_فک میکنم آدم درست حسابی تو زندگیمون ندیده باشیم خیلی بددردیه! ینی انسان واقعی اینقد کم دیده باشی که مثلا منو ببینی خرکیف شی. نماز و روزه و دعا و چله که دلیل آدم بودن نیست، ینی دلیل لازم شاید باشه ولی هیچ وقت کافی نیست، همین منو! بیاد خدا بریزه روی دایره بوی تعفن بعضی قسمتا، همون آدمه که خیلی ذوق منو کرده رو فراری میده تا آخرعمرش. البته خدا رو شکر که این آبرورو بهم داده که ظاهر فریبنده ای دارم ولی غصم میشه که کاش آدمتر بودم.یه افسوس هم برای کساییکه آدم درست و حسابی تو عمرشون کم دیدن که گهرشناسی بلد نیستن و هر کلوخی میبینن فک میکنن الماسه.
_ دیشب الگو لباس خارشوعر رو کشیدم و الان میشینم تمومش میکنم. فکر نکنم برسم تا قبل تاریکی ببرمش ولی اینو میخاستم بگم خیاطی رو شروع کردم حالا یا این پارچه رو خراب میکنم یا با دوختنش اعتماد به نفسم میره بالا. حالا بماند اون کسیکه این اعتمادو بمن کرده چه دریادلی بوده:))
_این چندوقته همش به سرچم برای خرید تخت و کمد، مخم سوت کشیده از قیمتا. فک کنم متریال طلاست. اخه یه تخت نوزاد هفت میلیون؟ چه خبره؟ یه مدل دیدم ببینم بسازن چقد در میاد. بقول شوعره ولش کن بره یه جعبه میوه میگیریم میذاریمش اون تو بخوابه :)) والا بخدا.
فعلا همین حرفا تا ظهور بعدیم.